پارت هفده

زمان ارسال : ۱۰۹ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه

حامی کمر راست کرد و صاف نشست. نفس‌های عصبی‌اش تند و پرشتاب از سینه بیرون می‌آمد. سیگاری بین لب‌هایش گذاشت و فندک را روشن کرد. اولین کام را عمیق گرفت و همراه با بیرون دادن دود غلیظش، اشک به چشمانش نشست. با صدایی لرزان، میان گریه‌های آهسته‌ی مهوا گفت: ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.